بازسازی پیروزمندانه هایپررئال اسپیلبرگ | بررسی فیلم داستان وست ساید (۲۰۲۱)

معرفی فیلم داستان وست ساید.
MV5BNzkwNjRhMWUtMTI5Zi00ZTA4LWE3NjQtYTViY2NkZWMyMzIwXkEyXkFqcGdeQXVyODIyOTEyMzY@._V1_FMjpg_UX1000_

بازسازی خیره کننده ترانه‌‌ها، رقص‌ها و نیویورکِ فیلم اصلی، بیننده را در این بازروایی به نفس‌نفس می‌اندازد.
پیتر بردشاو گاردین (2 دسامبر 2021)

نسخه دوم داستان وست ساید از استیون اسپیلبرگ یک عمل پرشور از پرستش نیاکان است: یک احیای کاملاً رؤیایی، زیرکانه اصلاح شده و از نظر بصری خیره‌کننده. هیچ کس جز اسپیلبرگ نمی‌توانست از پس این کار برآید و فیلمی را خلق کند که در آن موسیقی لنرد برنستین و اشعار استیون ساندهایم با وضوح درنده‌ جدیدی شعله ور شوند. اسپیلبرگ نقش خودشیفته ماریا را از آن عروس‌کده در فیلم اصلی به یک فروشگاه بزرگ شیک که او در آن به عنوان نظافتچی کار می کند، برده‌است. خود ساندهایم هم درباره طنز شخصیت او تردیدهایی داشت. اما شیرینی آن در این فیلم کاملاً مطبوع است.

اسپیلبرگ با فیلمنامه‌نویس (تونی کوشنر) برای تغییر کتاب اصلی آرتور لورنتس همکاری کرده است تا تاکیدات را تغییر داده و گستره های جدیدی از دیالوگ‌های بدون زیرنویس اسپانیایی ارائه دهد و بتواند بسیاری از اصطلاحات بصری طراحی رقص سبک جروم رابینز را حفظ کند. این داستان جدید وست ساید از نظر تاریخی به‌روزرسانی نشده‌است ولی یک بازسازی نما به نما هم نیست، اما با جسارت و شاید بشود گفت سرکشانه، با بازسازی های دیجیتالی خیره کننده‌ی اواخر دهه 50 نیویورک که جزئیات اصیل آن با تئاتری‌گری بی‌باکانه همراه است، آمبیانس زمان اصلی داستان را بازتولید می کند.

در صفحه نمایش بزرگ، این اثر فوق واقعی و هایپررئال است، گویی با توهم خود را به 70 سال قبل فرستاده‌اید، به صحنه موزیکال شب افتتاحیه برادوی و همچنین خیابان‌های شهر در بیرون از آن. دهانم از تماشای آن سکانس‌های ابتدایی «پرولوگ» باز ماند، که در آن‌ها دوربین بر فراز خرابه‌های زاغه‌نشین «آپر وست ساید» منهتنِ پس از جنگ جهانی پرسه می‌زند. 

داستان اصلی همان طور که معروف است بر اساس رومئو و ژولیت شکسپیر بود، اما با یک تفاوت بسیار مهم. جت‌ها و کوسه‌ها، بر خلاف مونتاگ‌ها و کاپولت‌ها، هر دو از نظر «شأن و مقام» یکسان نیستند: جت‌ها سفیدپوست هستند، با برتری ساختاری نسبت به دشمنان پورتوریکویی‌شان، و این فیلم، با انتخاب یک‌پارچه‌ی بازیگران لاتین برای کوسه‌ها، شباهت قبیله ای پلیس های سفیدپوست را به جت‌ها نشان می‌دهد. کوری استال (Corey Stoll) نقش ستوان شرنک و برایِن دارسی جیمز (Brian D’Arcy James) نقش افسر کروپکه‌ی عرق‌ریزان و خشمگین را بازی می کند.

صحنه، آوارهای آپر وست ساید در سال 1958 است که در آن خانه‌های رو به زوال را برای ساخت لینکلن سنتر جدید و شیک با بولدوزر فرو می‌ریزند. انسل الگورت (Ansel Elgort) در نقش تونی، یک مرد جوان سفیدپوست و عضو سابق جت را بازی می‌کند که تازه از زندان بیرون آمده‌است. این فیلم تصور می‌کند که زندان رفتن او به خاطر یک عمل خشونت‌آمیز که اکنون او را از درگیر شدن در جنگ باندها ‌ترسانده، بوده‌است. اکنون او در داروخانه داک اقامت دارد، یا بهتر است بگوییم که صاحبخانه‌اش ولنتینا، بیوه‌ی داک مرحوم است، که به طرز حیرت‌آوری توسط ریتا مورنو (Rita Moreno) که در نسخه اصلی 1961 نقش آنیتا را بازی می‌کرد، به نمایش درآمده‌است. 

بهترین دوست تونی، رهبر جت‌ها، رف با بازی مایک فیست (Mike Faist) است، که چهره‌ی تیزش ظاهر پژولیده و زمخت فرد خیلی مسن‌تری را دارد. رف عاجزانه از تونی می‌خواهد تا با او برای یک درگیری برنامه‌ریزی شده‌ی جدید با کوسه‌های پورتوریکویی که بطور روزافزون در حال تجاوز به قلمرو آنها هستند، همراه شود. این فیلم جدید به ما اجازه می‌دهد تا آن زیرمتن تهوع‌آور تنفر پروتستان‌ها از رشد جمعیت کاتولیک‌ها را ببینیم. رهبر کوسه‌ها برناردو، با بازی داوید آلوارز (David Alvarez) رابطه‌ای آتشین با دوست‌دخترش آنیتا، با بازی آریانا دبوزه (Ariana DeBose) دارد و به طرز ظالمانه‌ای از خواهرش ماریا محافظت می‌کند. یک نقش‌آفرینی لطیف و غم‌انگیز از ریچل زیگلر (Rachel Zegler) تازه وارد. 

تونی و ماریا در یک سالن رقص محلی همدیگر را ملاقات می‌کنند و عاشق یکدیگر می‌شوند. رابطه خطاکارانه آنها هر چند برای یک میکروثانیه هم که شده به همه امکان آینده‌ای مدرن و غیر فرقه‌ای را نشان می‌دهد، اما در انتها با خشونت به پایان می‌رسد. و در واقع، تراژدی خطاهایی که این درام را به پایان می‌رساند، از هر چیزی که شکسپیر نوشته است معقول‌تر است.

الگورت و زیگلر جفت واقعی تری نسبت به ریچرد بیمر (Richard Beymer) و نتلی وود (Natalie Wood) در نسخه اصلی هستند؛ اما آنها همان معصومیت اساسی و دل‌فریبی عجیب دهه 60 پیش از موسیقی پاپ و قبل از فرهنگ جوانی را دارند. «داستان وست ساید» گلی ظریف است از گلخانه تئاتر موزیکال و اسپیلبرگ به درستی سعی نمی‌کند منشأ صحنه‌ای‌اش را پنهان کند. تسلط او بر تکنیک هیجان‌انگیز است. من به این افسانه تلخ آمریکایی از عشق محکوم، دل باختم.

نوشته های مرتبط

Leave a comment