بودای کوچک من | معرفی فیلم درخت بید (۲۰۱۹)

MV5BMjQwMzQ5YTQtOTFkYi00YjUyLWIwNmYtNTJkMDcyNGU4MmVlXkEyXkFqcGdeQXVyNjgxODg4ODU@._V1_FMjpg_UX1000_

کارگردان  میلچو مانچفسکی
نویسنده میلچو مانچفسکی
فروش ۵۵.۶ میلیون دلار
IMDB ۶.۹
Rotten Tomatoes ۵۲
ژانر درام
زمان نسخه جهانی فیلم ۱۰۱

زمانی که از نماها و مضمون‌های هالیوودی دلزده شده باشید تنها چاره کار رو آوردن به سینمای ملل است. شاید درامی از مقدونیه شمالی، جایی که کمتر کسی ممکن است چیزی درباره‌اش بداند، انتخاب جالبی باشد. احتمال دارد شنیده باشید که مقدونیه شمالی تنها کشور محصور در میان کشور‌های اتحادیه اروپاست که علیرغم تلاش‌هایش ،نتوانسته هنوز به عضویت اتحادیه دربیاید. بنظر می‌رسد فیلم سعی دارد دارای استاندارد‌های اروپایی باشد و در همین حال هویت خود را حفظ کند. همین موضوع درهم‌آمیختگی جذابی از رفتار‌ها را پدید آورده است. فیلم ما را وارد جهانی می‌کند که زن برای حق کنترل بدنش تلاش کرده و مقابل سنت قد علم می‌کند، در همین حین ممکن است به هر خرافه‌ای اعم از خوردن پهن گاو یا پیدا کردن سه تگرگ اولی که از آسمان می‌بارد رو بیاورد تا فرزندی داشته باشد. این دنیای ساختۀ میلچو مانچفسکی (Milcho Manchevski) است. درخت بید(Willow) در سال ۲۰۱۹ به عنوان نمایندۀ مقدونیۀ شمالی به آکادمی اسکار معرفی شد.

درخت بید (2019-Willow) دارای سه اپیزود با موضوعی واحد است. اپیزود اول در مقدونیه قرون وسطی می‌گذرد. دونکا   (Sara Klimoska)جوان ۵ سال است برای بچه دار شدن تلاش می‌کند اما هیچ نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود. به همین دلیل به همراه همسرش، به سراغ زن کهنسالی می‌رود که توانایی برطرف کردن مشکل آنها را دارد. اما در ازای شرطی سخت حاضر به کمکشان می‌شود. به زمان حال می‌آییم. برانکو (Nenad Nacev)راننده تاکسی در اثر تصادف، با دختری زیبا به نام رودنا (Natalija Teodosieva)آشنا می‌شود. رودنا و برانکو زندگی شیرینی را کنار هم و مشکلاتشان آغاز می‌کنند. تنها مسئلۀ غیرقابل تحمل برای رودنا بچه‌دار نشدنش است. می‌بینیم که رودنا در قرن ۲۱ تن به همۀ کارهایی که دونکا در قرون وسطی برای مادر شدن انجام داده است می‌دهد اما سودی ندارد. کاترینا (Kamka Tocinovski)خواهر رودنا نیز با همین درد مواجه است. ولی به‌نظر می‌رسد او مسلط‌تر با اوضاع برخورد می‌کند. نه دنبال تگرگ کرده و نه کار دیگر، به نوان‌خانه رفته و پسر زیبایی بنام کیره را به سرپرستی می‌گیرد. همه چیز به همین‌جا ختم نمی‌شود. کیره بچه‌ای عادی نیست، از روز اول حتی یک کلمه هم با کاترینا و همرش صحبت نکرده. مادر کاترینا معتقد به عقب ماندگی پسرک است و همسرش، هراس اوتیسم  را در پسرک دارد. اما کاترینا به هیچ‌وجه حاضر نیست از بودای کوچکش بگذرد.

میلچو مانچفسکی ۵۲ ساله در سال ۱۹۹۴ موفق به دریافت شیر طلایی جشنواره ونیز شد و نامزدی اسکار را در همان سال بدست آورد. او کارگردان خوش‌قریحه‌ای است که می‌تواند نماهایی غمگین را با روشنایی امید ثبت کند. در کارش هیچ زیاده‌روی وجود ندارد و به خوبی از فضایی که مقدونیه در اختیارش قرار می‌دهد استفاده می‌کند. مانچفسکی سعی ندارد با جلب ترحم، همان‌طور که موضوع فیلم بر‌می‌تابد توجه شما را به این فیلم جلب کند. او درخت بید را با ریتمی درست و مدت زمانی مناسب به بیننده ارائه می‌کند. در طراحی لباس و چهره قرون وسطی موفق ظاهر شده است. انتقال از دوران قرون وسطی به زمان حال با شروع خوب اپیزود همراه شده و به هیچ عنوان ایجاد دلزدگی نمی‌کند.

کیره خوابش نمی‌برد. با درآوردن صدای ماشین به کاترینا اعلام می‌کند، می‌خواهد به ماشین سواری برود. کاترینا که شیفتۀ پسرک عجیبش شده، در انجام کار تعلل نکرده و چند دقیقه بعد آن دو روی یک صندلی پشت فرمان ماشین نشسته‌اند. کمربند ایمنی آن دو را به هم متصل ساخته، طوری که انگار هیچ‌وقت از هم جدا نبوده‌اند. به‌نظر می‌رسد این پسر از همان لگنی که امروز رویش نشسته، بیرون آمده است. کاترینا فرمان را به کیره می‌سپارد، ماشینی از روبه‌رو نزدیک می‌شود و هر آن ممکن است با آنها برخورد کند. کاترینا با وجود وحشتی که پیدا کرده مرگ را به گرفتن فرمان از دست بودای کوچکش ترجیح می‌دهد. پسرک در لحظه آخر از له کردن خودشان و ماشین منصرف شده و فرمان را به سمت دیگر خیابان می‌تاباند. این‌ سکانس از عاشقانه‌ترین مادرانه‌های سینماست. زنی که علی‌رغم تمام زخم‌زبان‌های بیرونی، دست و پا می‌زند به پسرکش ثابت کند که عاشق اوست.

درخت بید را می‌توان یک پیشنهاد شیرین برای رفع خستگی کارهای روزمره دانست. مانچفسکی به خوبی از پس ساخت درامی به لطافت احساس مادرانه برآمده است. زنان داستانش شاید از همان قماش مادران نازای تکراری باشند اما چیزی درونشان دارند که آنها را منحصر به فرد کرده. آنها در ظریف‌ترین حرکاتشان هم عاشق‌اند. 

 

منتشر شده در بلاگ فیلم‌نت.

Leave a comment