شهرام مکری، شاید بسیاری از او بهعنوان یکی از پیشگامان سینمای ایران یاد کنند. یکی از دلایلی که مکری را در یادها نگه میدارد سینمای خاصش است، سینمایی که حداقل در ایران منحصربهفرد اوست. اولین برخورد من با این سینما از تماشای فیلم محدوده دایره شروع شد، اولین سؤالی که از خودم پرسیدم این بود چرا کارگردان در اجرای اثر اینقدر به خودش سختی میدهد؟ اما با دیدن ماهی و گربه به این نتیجه رسیدم که این سختی چه نتیجه شگرفی دارد و مؤلف چه دنیایی را توانسته خلق کند. ماهی و گربه بدون شک یکی از خاصترین فیلمهای فرماتیک و خلاقانه سینمای ایران است. مکری دغدغه سکانس پلان بودن آثارش را کنار از همان ابتدای دانشجویی داشت و با گذشت زمان نیز او را کنار نگذاشت و پس از ماهی و گربه در هجوم با استفاده از همان شیوه دست به تجربههای دیگر زد. مکری از آن دسته کارگردانانی نیست که از قبل قبول کند چه میتواند درست و چه نمیتواند درست باشد، او صریحاً در آثارش دست به آزمایش تجربیات میزند و به همین دلیل هم مخاطب و هم خودش را با تجربهای ناب روبهرو میکند.
اما آخرین ساخته او، جنایت بیدقت، اثری که مکری در آن سینمای ایدهآلش را جستوجو میکند. جنایت بی دقت روایتی است از بازآفرینی تراژدی تاریخی، تراژدی سینما رکس که در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ اتفاق افتاد. این حادثه یکی از نقاط تاریک تاریخ ایران است، به دلیل اینکه فیلم جنایت بیدقت بهنوعی آیینه تاریخی ماجرای سینما رکس است ابتدا کمی درباره این واقعه توضیح هر چند مختصری بدهم تا بهتر با فضای اثر مواجه شویم. تنها یک حقیقت مسلم درباره سینما رکس آبادان وجود دارد، سینما با تمام تماشاگرانش که در شب ۲۸ مرداد به تماشای فیلم گوزنها ساخته مسعود کیمیایی نشسته بودند آتش گرفت و سوخت. چهار نفر در این واقعه دست داشتند که تنها یکی از آنها پیدا شد (حسین تکبعلیزاده) و او هم بعد از اعتراف اعدام شد. این تنها اطلاعات دقیق از آن رویداد است، اینکه بر واقعیت تاریخی این رویداد چه گذشته هنوز که هنوز مبهم است (برای مطلع شدن از چگونگی رخدادن این ماجرا میتوانید کتاب سینما جهنم نوشته کریم نیکونظر را مطالعه کنید)
شهرام مکری در جنایت بیدقت با استفاده از بازتاب این رویداد در زمان حال و البته تکنیک فیلم در فیلم دنیای خودش را خلق میکند دنیایی که برای درکش در زمان تماشای اثر باید با دقت بود، چرا که مکری با تلفیق زمان حال و گذشته با استفاده از اِلمانهایی از رویدادی تاریخی دائماً مخاطب را در مسیر پیشروی روایت به چالش میکشد، به زبانی دیگر، اگر فکر میکنید جنایت بیدقت صرفاً درباره تصویرسازیای از یک سینما سوزی است اشتباه میکنید. این تنها ایده مکری برای فیلمش نیست او در این اثر مانند خیلی از فیلمسازان پیشرو مقوله زمان را به چالش میکشد
شاید یکی از اصلیترین ویژگیهایی که هر کسی با اولین تأمل در سینمای مکری به آن اشاره میکند، سینمای فرم محور اوست، اما شهرام مکری با اینکه یک سینماگر فرم بلد است اما فرمِ سینمای او در خدمت مضمون و محتواست. او در تلاش است که مخاطب اثرش دائم درباره آن چیزی که میبیند تأمل کند، مخاطبی که احتمالاً خود مکری نیز با آن هم سو است مخاطب پرسشگر است،
جنایت بیدقت در شروع سینمای خالی را نشان میدهد که مدیرش در حال دعوا بر سر اضافهکردن صندلی به آن است، اولین پیچش روایی که بیانگر این است که با یک روایت کلاسیک روبهرو نیستید در همینجا اتفاق میافتد، رئیس سینما میگوید فیلم جنایت بیدقت را پخشکن و فیلم پخش میشود، و ما وارد دنیای فیلم جنایت بی دقت میشویم و گروه سربازانی بر پرده نقرهای سینما ظاهر میشوند که برای خنثیسازی یک موشک به روستایی رفتهاند. فیلم در فیلم از اینجا آغاز میشود و در طول اثر بهصورت موازی روایت بدین صورت پیش برده میشود، در ابتداییترین برخورد با اثر در همان سکانس اول با کات مواجه میشویم، بله شهرام مکری در جنایت بیدقت کات میزند. اما، او همچنان سینمای خاص و مورد علاقه خودش را حفظ میکند و در جایجای فیلم ما نگارههای سینمای مکری را میبینیم؛ هنوز دوربین به دنبال سوژه است، هنوز موقعیت داستانیای که در یک لوکیشن اتفاق افتاده از زوایای مختلف شخصیتها بارها روایت میشود، سکانس قبل از پخش فیلم گوزنها بر روی پرده سفید در لب چشمه را به یاد بیاورید. حتی اگر کسی اسم فیلم و کارگردان را نداند پس از تماشای این سکانس و نوع میزانسن استفاده شده در آن، سریعاً متوجه ردپای مکری میشود.
پیشتر گفتم مکری دوست دارد مخاطبش را به فکر بیندازد، در ابتدای فیلم حسین (با بازی ابوالفضل کاهانی) را میبینیم که به دنبال دارویی است، متصدی داروخانه او را به نشانیای در موزه سینما میفرستد تا دارویش را بگیرد این متصدی که تصویرش دیده نمیشود خود شهرام مکری است و جالبتر زمانی است که راهنمای دومی که حسین را به سمت مردی که آشنا شدن با او (عبدالله) است که داستان آغاز میشود. راهنمای دوم این مسیر، متصدی موزه سینماست که نسیم احمدپور نقشش را بازی میکند، دو فردی که شخصیت اصلی را وارد مسیر داستان میکنند در واقع همان نویسنده (نسیم احمدپور) و کارگردان (شهرام مکری) فیلم هستند. آیا حضور این دو در فیلم اتفاقی است؟ جلوتر تأملبرانگیزتر نیز میشود. عروسک تنپوشی که در واقع عبدالله درون آن است نیز توسط شهرام مکری عروسکگردانی میشود و اینگونه است که او در دنیایی که خودش سازنده آن است حضور میابد.
باتوجهبه فیلمهای قبلی روایت در سینمای مکری دائم دچار نوسان میشود یعنی در حین اینکه جلو حرکت میکند، ناگهان به عقب نیز میرود. در ماهی و گربه بهخصوص این ویژگی زیاد دیده شد. هر بار که مکری و دوربینش با سوژه همراه میشوند داستان به عقب کشیده میشود، این تعلل در حرکت روایت و بازی زمانی که در سینمای پستمدرن زیاد دیده میشود از ویژگیهای سینمای مکری است. البته این عقبگرد در جهت کشف چگونگی رخدادن حوادث است. مکری در جنایت بیدقت با استفاده از این شیوه جنبهها و زوایای دیگر داستان را نمایان میکند. نمونه بارز آن زمانی اتفاق میافتد که مخاطب برای اولینبار میبینید که نگهبان درهای سینما را قفل میکند و میرود شام بخورد.
ذهن، ناخودآگاه به ماجرای تاریخی که آن شب اتفاق افتاده فکر میکند، به آن حقایقی که از چرایی این رفتوآمدها نقل شده ولی وقتی برای دومین بار و از زاویه تکبعلیزاده این صحنه را میبینیم کاملاً فضا و اتمسفر آن را دریافت میکنیم، درواقع با اینکه در نگاه اول متوجه وقایع میشویم ولی با تکرار، آن را از نزدیک لمس و از علت و معلولهایی که در ظاهر خیلی ساده است ولی منجر بهاتفاق افتادن آن تراژدی دردناک شده را حس میکنیم، اینکه چطور چنین ساده جان خیلیها گرفته شد. البته که ایده مکری در این فیلم واکاوی آن اتفاق نیست بلکه او سعی در به چالش کشیدن یک رویداد تاریخی در زمان معاصر را دارد.
نکته دیگر که در حین تماشای فیلم بارها تکرار شد مسئله اطلاعات تاریخی است، در روایت اصلی که از وقایع سینما رکس وجود دارد ما بارها از طرف تکبعلیزاده با اطلاعاتی روبهرو میشویم که از او در تاریخ ثبت شده، مثلاً ما میدانیم که در واقعیت و از اعترافات تکبعلی زاده که او برای ترک اعتیاد به اصفهان رفته و این مسئله در فیلم نیز بیان میشود. یا مثلاً ماجرای تیمسار رزمی، به نقل از کتاب سینما جهنم تیمسار رزمی کسی بود که در ماجرای کشتار در شهر قم دخیل بود ولی تیمسار رزمی در سال ۵۶ بهعنوان رئیس شهربانی آبادان انتخاب شد این انتخاب خیلیها را عصبی کرد که در فیلم نیز این خشونت نسبت به تیمسار بیان شده است، جنایت بی دقت در ترسیم انگیزههای شخصیتها دقیق است و باتوجهبه اینکه خود مکری بیان کرده است که اثرش صرف یک بازسازی است ولی در ترسیم جزئیات با ظرافت عمل میکند.
تفاوت عمدهای که این فیلم را به نظر نگارنده به بهترین فیلم شهرام مکری تا به امروز تبدیل کرده علاوه بر مسائلی که پیشتر مطرح شد وجود نوعی بلوغ در کنار تجربهگرایی در اثر است. مکری در جنایت بی دقت همچنان نماها و حرکات دوربین خودش را دارد، او مانند دو فیلم قبلیاش سکانس پلان نمیگیرد ولی همچنان نماهای طولانی که دوربین به دنبال سوژه حرکت میکند در این فیلم نیز وجود دارد مکری با استفاده از یک فیلمنامه دقیق و بازیهای خوب، توانسته دنیایی که در آن سراسر ایدههای سینماییاش موج میزند را بهخوبی نشان دهد.
جنایت بیدقت در هفتاد و هفتمین دوره جشنواره ونیز به اکران درآمد و توانست جایزه بهترین فیلمنامه را از منتقدین آن دریافت کند. به همین مناسبت دیوید بوردول (David Bordwell) ، منتقد، نظریهپرداز و نویسنده دو کتاب معروف تاریخ سینما و هنر سینما، یادداشتی درباره سینمای مکری و فیلم جنایت بیدقت مینویسد بوردول جنایت بیدقت را از ماهی و گربه نیز پیچیدهتر و فیلم را پازل گونه توصیف کرده او فیلم مکری را شبیه به فیلم غروب (Sunset 2018) ساخته کارگردان مجارستانی لاسلو نمش (László Nemes) میداند و به وجود خصوصیات مشترک از جمله حرکات دوربین در هر دو اثر اشاره میکند. بوردول همچنین به لحظات طنز خودآگاهی که در اثر وجود دارد اشاره میکند. لحظاتی مانند طعنه زدن دختر جوان به فیلمهای هنری و جشنوارهای که حوصله سر بر هستند
در انتها باید به این نکته اشاره کرد که فیلم جنایت بیدقت به دلیل نوع روایت و مسئله فیلم در فیلم بودنش و وجود هم زمان دو روایت که دائم در حال بیان از زوایای مختلف هستند فیلم را پیچیده کرده، مکری در جایجای فیلم مدام به این نکته اشاره میکند که مخاطب فیلم را با دقت ببیند تا بتواند با کنار هم قراردادن اِلمانها به درک درست از اثر برسد برای سینهفیلها، تماشای جنایت بیدقت تجربهای نوستالژیک خواهد بود. چرا که در طول این اثربارها از فیلمها و المانهای سینمایی یاد شده؛ از آثار گریفیث گرفته تا فیلمهای مطرح تاریخ سینمای ایران.
به عبارت دیگر بیراه نیست اگر این فیلم را ادای دینی به سینما و تاریخ سینمای ایران بدانیم.
منتشر شده در بلاگ فیلمنت