کارگردان | مرتضی فرشباف |
نویسنده | مرتضی فرشباف |
بودجه | – |
فروش | 88٬438٬500 تا سه آذر ۱۴۰۰ |
IMDB | 6.6/10 |
Rotten Tomatoes | – |
Metacritic | – |
ژانر | درام |
زمان نسخه جهانی فیلم | ۱۳۰ دقیقه |
تومان سومین تجربه بلند مرتضی فرشباف، فیلمساز مستقل ایرانی است که در سال ۱۳۹۷ تولید و در آبان ۱۴۰۰ در سینماهای هنر-تجربه منتشر شد. تومان به سیاق فیلمهای هنر-تجربه، مملو از ایدههای جدید و خلاقیتهای هنری و به دور از جریان اصلی سینمای ایران که سالهاست در بند آثار طنز زرد و سبٌک گرفتار آمده است، ساخته شده و مانند دیگر فیلمهای این بخش از سینمای ایران، اثری مهجور است. در این نوشته قصد داریم نگاهی عمیقتر به این فیلم انداخته و چنانچه شایسته آثار جدی سینما است، به نقد و بررسی آن بپردازیم.
داستان
مضمون تومان، حول قمار و عواقب آن شکل میگیرد. موضوعی که به دلیل ممنوعیت قمار در قوانین اسلامی کشورمان، به ندرت به آن پرداخته شده است، درحالیکه این پدیده در سالهای اخیر، به واسطه سایتهای غیرقانونی قمار و شرطبندی، مجددا دامنگیر قشر جوان شده و چنان اهمیتی پیدا کرده که شایسته است باری دیگر بر پرده نقرهای نقش بندد. فرشباف آگاه از این مساله، عهدهدار این تصویرگری شده و در تومان گروهی از دوستانِ اهل گنبد کاووس را نشان میدهد که در طی چهار فصل، زندگیشان تحت تاثیر قمار دستخوش تغییرات جدی میشود. داوود (میرسعید مولویان) در مرکز این تغییرات قرار دارد که به شکل اتفاقی متوجه استعداد عجیبش در پیشبینی میشود و چند شبه ره صدساله را میپیماید. داوود و دوستانش خصوصا عزیز (مجتبی پیرزاده) و یونس (ایمان صیادبرهانی)، شرطبندی را مسیری میدانند که با پیمودن آن میتوانند از زندگی کارگری و طبقه اجتماعی پایین خود رها شوند. اما گذر چند فصل کافی است که عواقب تلخ این مسیرِ تاریک که شوم بودنش به کرات در طول تاریخ زیست بشر اثبات شده، گریبانگیر قهرمانان داستان شود. شخصیت مهم دیگر فیلم، آیلین (پردیس احمدیه)، نامزد داوود است که بخش عاشقانه فیلم را شکل میدهد. بخشی که لاجرم تحت تاثیر قمار به سوی تباهی پیش میرود.
خلاقیت و هنر در بیان
یکی از مهمترین اهداف هر فیلمسازی، ترجمانِ خلاقانه حوادث به بیان سینمایی است. مقصود از بیان سینمایی، بهرهگیری از نشانگانی برای انتقال معنا است که منحصرا مختصِ رسانه سینما است. فیلمساز با بهرهگیری از تکنیکهای مروبط به میزانسن، دکوپاژ، فیلمبرداری و نورپردازی، بازیگری، تدوین، صداگذاری و موسیقی و … و ترکیب آنها، بهترین و زیباترین روش برای نمایشِ پدیدهای را خلق میکند. یافتن این زیباترین روش، یکی از مهمترین رسالتهای فیلمساز محسوب میشود و نشانگر تسلط وی به زبان و امکانات سینمایی است. تومان در چندین صحنه و با بهرهگیری از چند شگرد سینمایی موفق به خلق لحظهها و صحنههای سینمایی ناب و بهیادماندنی شده است. فرشباف با تومان نشان میدهد که چه تسلطی به نشانگان سینمایی دارد و به خوبی تواناییهای اعضای تیمش، همچون فیلمبردار مرتضی نجفی (که موفق به کسب سیمرغ بلورین بهترین فیلمبرداری در سیوهشتمین دوره جشنواره فیلم فجر شد)، تدوینگر سعید سعدی (که تهیهکننده فیلم هم هست) و تیم بازیگری را، در راستای خلق این صحنهها مدیریت مرده است.
حاصل این تلاشها چندین صحنه زیبا در قالب رئالیستی فیلم تومان است. نمونههایی از این صحنهها، صحنه شاعرانه دیدار با آیلین در اسکله است. همانجا که فیلمساز از زیبایی معصومانه آیلین که در قطب مخالف زشتیهای بازی قمار قرار دارد بهره میگیرد و او را همچون یک امید و ماهی درحال لغزش از دستان داوود نشان میدهد و به سادگی با سایه او و داوود روی آب، نمایی به یادماندنی خلق میکند. از جذابترین صحنههای فیلم، صحنههای مربوط به خانه جدید دوستان است. فیلمساز با بلاکینگ (تعیین و تغییر سر ضربِ موقعیت هنرپیشگان) و دوربین سیال و بدون قطع این صحنهها، مهارتهای خویش در زمینه کارگردانی را اثبات میکند. برداشت بلندهای (Long Take) جذاب که یادآور برداشت بلندهای پیچیده امثال رابرت آلتمن (Robert Altman) و مارتین اسکورسزی (Martin Scorsese) است و علاقهمندان به سینما میدانند که کارگردانی چنین صحنههای بلندی چقدر کار دشواری است، و نیازمند تبحر. و نیز بسیاری صحنه همچون نمای دور شدن (Pull) از داوود در مسابقه اسبسواری که بدون اینکه به بازی نگاه کند و مطمئن از پیشبینیاش، دور از هیاهو روی مبل نشسته که با موفقیت نشان میدهد که داوود دیگر در منجلاب قمار غرق شده است، یا حادثه یونس با آن نما و قاب دلخراش پایان صحنهاش و نیز نفس حبس کردن همین شخصیت در آب دریا که پیشنمایی بر خودکشی اوست و … .
اما …
اما تومان از نقصی رنج میبرد که با صدها صحنه و نمای جذاب هم قابل چشمپوشی نیست؛ یعنی اصل وحدت و انسجام چراکه این اصل ه بر فراز اصول زیباییشناختی سینما و تمام رسانههای دیگر هنری قرار دارد. وحدت مقولهای است که در حیطه فرم (شکل) اثر بررسی میشود. برای درک بهتر فرم، نمونه مجسمهسازی را در نظر بگیرید. ماده اولیه هنرمند در ساخت یک مجسمه (احتمالا) سنگی بیشکل و قواره است. هنرمند با دستان خالقش و با بهرهوری از ابزار سنگتراشی، این ماده سخت را چنان ورز و دچار تغییر شکلش میکند که درنهایت اثری شگفت آور از دل سنگ زاده میشود. حال در این مجسمه علاوه بر اینکه تمام اجزا، همچون صورت، دست، پا، حس القا شده از اینها و …، به خودی خود زیبا و تاثیرگذار باشند، بایستی نوعی هماهنگی و وحدت بین اجزا برقرار باشد به طوریکه مخاطب با دورشدن از اثر و نگاه کلی به آن، رابطه تنگاتنگ تمام اجزا و تاثیر مکمل آنها بر یکدیگر را حس کند. درواقع میان اجزای یک اثر هنری، رابطهای ارگانیک برقرار است. هر جزء علاوه بر نقش خود، نقشی مهمتر در ارتباط با سایر اجزا برعهده دارد. این ارتباط بهگونهای است که با تغییر یا حذف یک جزءِ کوچک، کل اثر دستخوش تغییر میشود و دیگر هیچ جزیی کارکرد سابق را نخواهد داشت.
بزرگترین مشکل تومان فقدان چنین رابطه ارگانیک و انسجامی بین اجزای آن است. صحنههای زیبای فیلم هرکدام حیات مستقلی برای خود دارند و در ارتباط با یکدیگر، موفق به ایجاد تصویر بزرگتر و منسجم نمیشوند. گویا هستهای مرکزی که همچون آهنربایی تمام اجزا را حول خود جمع کند و همهچیز زیرسایه این هسته معنا یابد، وجود ندارد. هر صحنه دارای حیات و ریتم مثبت خود است اما در کنار یکدیگر که قرار میگیرند، برخلاف اصل همکاری ارگانیک، نه تنها موجب قدرت بیشتر صحنههای دیگر نمیشوند بلکه منجر به فراموشی و زایل شدن صحنههای دیگر از ذهن مخاطب میشوند. بزرگترین لطمه این عدم انسجام وقتی عیان میشود که خود فیلمساز درگیر جذابیتها و چالشهای هرصحنه شده و مضمون و هستهای که برای اثر در ذهن داشته را فراموش میکند. نتیجه، اثری میشود که سیر تحول شخصیتهایش نامشخص است و امکان همذاتپنداری با ایشان سلب شده است. صحنههای فیلم چنان مجزا از یکدیگرند که تحول داوود یا عزیز از یک صحنه به بعدی، خلای بزرگی برجا مینهد و تنها راه کنار آمدن با تصمیمها و اقدامات جدید شخصیتها، در نظر گرفتن هر صحنه به مثابه یک فیلم کوتاه است.
معضل فیلمنامه
میتوان بحث کرد که عدم انسجام در تومان، از فیلمنامهی -به اصطلاح قدما- بیسروته ناشی میشود. هدف کلی فیلم سردرگم است و نخی هرچند باریک وجود ندارد که حوادث را منظم کند. لذا همهچیز در فیلم عصیان کرده و حیات مستقل خویش را اعلام میکند و مطلوبات زیرمتنی فیلمساز گم یا نابود میشوند. احتمالا فیلم!ساز دلالتهای اجتماعی با برگزیدن چنین مضمون جنجالی در ذهن داشته و یا به دنبال ایجاد دلسوزی نسبت به داوود (مخصوصا از طریق داستان عاشقانهاش) بوده است اما هیچکدام از اینها رخ نمیدهند. آسیبهای ناشی از قمار، حرص و شهوت رقابت و تمایل به صعود از طبقه اجتماعی، هرکدام شاید در صحنههای مجزا وجود داشت باشند اما در بافت کلی اثر، برداشت خاصی از آنها نمیتوان کرد. فیلم در طولان زمان نسبتا طولانیاش، هرگز نمیتواند حس دلسوزی با داوود را برانگیزد گرچه باز هم شاید در صحنههای مجزا و مخصوصا ابتدایی با شور و هیجان او در قمار همراه شویم اما در نیمه دوم فیلم، در پی عقیم ماندن تاثیر مرگ یونس بر داوود و عزیز، این را هم فراموش میکنیم.
درواقع فیلمساز علیرغم توجه به اصل طلایی بیان سینمایی یعنی نگو، نشان بده (Show it, don’t say it) در خلق موقعیتهای جذاب، رسالت بنیادین این اصل را در ایجاد تاثیر حسی بر مخاطب، فراموش میکند. وی پس از چند صحنه تاثیرگذار که در خلل صحنههای دیگر با اهدافی کاملا متفاوت نشان داده میشوند، از مخاطب انتظار دارد که اکنون دیگر بپذیرد که رابطه داوود و آیلین خراب شده است و به او دل بسوزاند و استفاده از موسیقی هولناک و تدوین کوبنده در راستای این هدف، مصداق گفتن میشود. یعنی در مهمترین برههها و لحظات تحول و تصمیمگیریهای شخصیتها، نشان دادن کنار گذاشته شده و گویا فیلمساز میگوید که «تاثیر چیزهایی که پیش از این رخ داده را خودت اعمال کن و داشته باش تا بتوانیم وارد یک صحنه جذاب و جدید شویم». متاسفانه چنین وضعیتی موجب میشود که تمام خلاقیتهای کارگردان، تلاش تیم فنی و بازی زیبای هنرپیشگان مخصوصا میرسعید مولویان در نقش داوود، به امری موقتی و یک تجربهپردازی جذاب از طرف هنرمندان بدل شود که از گذاشتن تاثیر واقعی و طولانی مدت ناکام بماند.
«اما»ی نهایی …
اما با همه این گفتهها، تلاش تیم مرتضی فرشباف در فیلم تومان دیدنی و ستودنی است. فیلم نشانگر عشق ایشان به فعالیتشان و مهارت در بیان سینمایی است. و درست است که فیلم از تبدیل شدن به یک سمفونی کامل بازمیماند، لحظاتی را ارائه میدهد که به لحاظ خلاقیت و زیبایی، حداقل در سینمای امروز ایران کمیاب است و مخاطب را به آثار آتی فیلمساز و پختگیاش در فرم، امیدوار میکند.
منتشر شده در بلاگ فیلمنت.