بهرام و بهمن ارک دو برادری هستند که جزو نامهای آشنای سینمای این روزهای ایران محسوب میشوند. نام برادران ارک در سال ۱۳۹۵ با فیلم کوتاه حیوان که برنده جایزه سینهفوندانسیون جشنواره کن شد، بر سر زبانها افتاد. سینهفوندانسیون یکی از معتبرترین جوایز بینالمللی است که به تنهایی میتواند مسیر ساخت فیلم بلند را برای فیلمکوتاهسازان جوان و مستعد هموار کند. فیلم حیوان و این جایزه برای برادران ارک هم خوشیمن بوده و باعث شد علاقهمندان به سینمای هنری ایران، منتظر اولین فیلم بلند این برادران خوش ذوق باشند. (البته برادران ارک فیلم بلند تجربی دیگری دارند که سویوق نام دارد اما وارد چرخههای جشنوارهای و نمایشی نشد، برای همین میتوان ادعا کرد که پوست اولین فیلم بلند رسمی ایشان است.) پوست در سال ۱۳۹۷ تولید و ۲۱ مهر ۱۴۰۰ پخش شد و باید گفت که انتظار علاقهمندان بیهوده نبوده و برادران ارک، به راستی ستارهای جدید در آسمان هنری ایران هستند.
پلات
پوست فیلمی در گونه وحشت-فانتزی است که چنان مملو از نوآوری است و از ساختار و مضامین جسورانه بهره میبرد (مخصوصا با توجه به اینکه فیلمِ بلندِ اولِ فیلمسازان جوان است) که به تنهایی چند «اولین» را برای سینمای ایران رقم میزند. فیلم روایت آراز (جواد قامتی) طراح و تولیدکننده منسوجات پوستی است که به دختری مسیحی به نام مارال (فاطمه مسعودیفر) دلباخته است اما مارال همسر زمیندار ثروتمند ولایت، سید میشود و آراز دلشکسته باقی میماند. مادر آراز که رمال و نویسنده دعا و طلسم است، از اینکه عروسش دختری «کافر» نیست خوشحال است و با دعا و طلسم سعی در دور نگه داشتن مارال از پسرش دارد. اما طلسم دیگری یافت میشود که دعاها و نفرینها را عکس میکند و باعث میشود سید از راه آراز برداشته شود. این طلسم که کمک نیروهای ماورالطبیعه را به همراه دارد، مادر پیر آراز را به تباهی میراند و آراز را در دو راهی سختی قرار میدهد: باطل کردن طلسم و نجات مادر به بهای از دست دادن مارال یا حفظ طلسم و رسیدن به مارال به بهای از دست دادن مادر و افتادن در دامان شر … .
پوست فیلمی خلاقانه و خوشساخت است که حامل تجربههای پرریسک فیلمسازان جوان است. گویا ایشان قصد محک زدن تواناییهای خود را داشته و میخواستند ببیند که در عمل و در یک فیلم بلند، تا چه حد قادر به پیادهکردن ایدهها و فرم مدنظر خود خواهند بود. باری در کل میتوان نسبت به این تجربه نظر مثبتی داد. فیلم مخاطب را درگیر میکند و او را در معرض فرم، مضامین و موقعیتهایی قرار میدهد که پیش از این در سینماهای ایران تجربهاش نکرده است. اما فیلم کاملا نشان ناپختگی و ذوقزدگی فیلمسازان را بر پیشانی حمل میکند و نقاط ضعفش، از دل نقاط مثبتش زاده میشوند.
حکایتی ایرانی
اولین نکتهای که در مواجهه با پوست باید در نظر گرفت، قالب فولکلور ایرانی و آذری آن است. منظور از قالب، بنیان اثر و فرم آن و چیزی فراتر از داستان و زبان آذری و تمام جذابیتهای ظاهری کار است که در همان نگاه اول به چشم میآیند. برای درک قالب فیلم پوست که در قالب «حکایت»، «قصه» و «نقل» فولکور ایرانی و آذری است، باید به تفاوت این قالب با روایت کلاسیک غربی اشاره کرد. روایت کلاسیک غربی که مخاطبان ادبیات معاصر، نمایشهای با اسلوب غربی و سینما، همیشه شاهدش بودهاند، ساختار مشخص و قاعدهمندی دارد که از زمان «بوطیقا»ی ارسطو تا اواخر قرن بیستم پیوسته در حال تکامل و تحول بوده است. معرفی این قواعد در حوصله این نوشتار نمیگنجد اما مخاطب امروزی با توجه به تجربههای بسیارش با هنر روایی غربی یا حتی هنر روایی ایرانی مبتنی بر اسلوب غربی، ناگفته و به شکل دلی با این قواعد آشنا است. روایت کلاسیک غربی شامل سه پرده است که در آن شخصیتی دچار تغییر و تحول شده و از ابتدای پرده اول تا انتهای پرده سوم، مسیری را طی میکند.
2زبانشناسان و پژوهشگران قرن بیستم، نشان دادند که هدف از روایت و هنر، نباید رسیدن به نکته و هدفی خاص باشد بلکه هدف، خود عمل روایت است. درواقع اثر هنری به چیزی جز خود متعهد نیست و تنها دغدغهاش بایستی تشکیل روایتی منسجم و «خوب» باشد که صفت «خوب» با ویژگیهایی چون چندبعدی بودن، پیچیدگی، نوآوری در فرم، جامع و گسترده بودن و … تعریف میشود. اما هدف قصه ایرانی به معنای سنتی و واقعا ایرانی آن، که ما در این مقاله با عنوان حکایت از آن یاد میکنیم، کاملا یک هدف اخلاقی و در راستای اعتلای شخصیت انسان است. قصههای ما از زاویه دید دانای کل نقل میشوند تا تاثیری ماندگار و اخلاقی بر مخاطبش بگذارند و شخصیتها و حوادث حکایت به خودی خود واجد اهمیت نیستند. برای همین دغدغه بزرگترین حکایت پردازان ما صرفا شیرینتر و جذابتر بیان کردن حوادث است تا حکایت هرچه میتواند، در انتهای کار تکاندهندهتر و جذابتر از آب دربیاید. در حکایات ما، خبری از شخصیتپردازی پیچیده، منطق روایی واقعگرا، روابط بینافردی چند بعدی و … نیست، گرچه در استفاده از امکانات زبان و انواع تکنیکهای ادبی برای بیشتر جذب کردن مخاطب، خلاقیت و پیچیدگیهای زیادی وجود دارند. برای همین است که مضامین حکایات ما، امور روزمرهای چون طمع، کینه، عشق و … هستند که شخصیت از ابتدا تا انتهای مسیر درگیر یکی یا دو تا از این صفات است.
پوست دقیقا از چنین قالب حکایت گونهای بهره میبرد. عاشیقها نقالان حکایات و افسانههای آذری با استفاده از موسیقی هستند و راوی دانای کل پوست هم یک عاشیق است و فیلمسازها از ابتدای فیلم با نمایش عاشیق و نقالی وی، مخاطب را برای یک تجربه آشناییزدایانه و دور از تجربه روایی غربی آماده میکنند. مخاطب باید بداند که انتظار شخصیتهای چند بعدی، چینش علی-معلولی و منطقی حوادث و موقعیتهای پیچیده را نداشته باشد. این اقدام برادران ارک یعنی استفاده از قالب حکایت در رسانه کاملا مدرنِ سینما، صرفا یک تجربهگری جالب نیست بلکه این جنس از اقدامات خلاقانه است که منجر به پیشرفت زبان هنریِ بومی یک کشور میشود.
اسلوب روایت غربی در طول قرنهای متمادی دچار تغییر و تحول شد و برای همین است که ما امروزه یک چارچوب به شدت خلاقانه و تکامل یافته داریم. اما اسلوب روایی ما علی رغم پیشرفت و تحول دائمی آن تا دوران صفوی، پس از آن دچار انحطاط و ثبات و حتی واپسروی شد. حال ما دو راه در پیش داریم: استفاده از اسلوب غربی یا تلاش برای زنده کردن و به پیش راندن گنجینهای که در گذشته داشتیم. برادران ارک با جسارت راه دوم را انتخاب کردهاند و با قالب حکایت، هم در عمق اثر و هم در سطح ظواهر، فرهنگ و اسلوب گذشته را زنده کرده و با بهرهگیری از آن در سینما، گامی جدی در تحول و تکامل گنجینه گذشته به دارایی امروزی برداشتهاند. ایشان در خلق چنین قالبی کاملا موفق بوده و حتی حس و حال افسانهای یک حکایت که آن را بیزمان و بیمکان میکند را ایجاد کردهاند. اگر یک حکایت با موفقیت بیمکان و بیزمان باشد، پیامش را به شکل حقیقتی جلوه میدهد که برای تمام اعصار و مردم صدق میکند.
اما همانطور که گفته شد، ضعف از دل نکات قوت زاده میشود. برادران ارک در پایانبندی فیلم گویا مرعوب جسارت خود در فرم میشوند. فیلم به جای پایان سرراستی که در حکایت انتظار داریم، دچار لغزش شده و به دنبال پیچیدگی شیوه روایی کلاسیک میگردد که با اسلوب فیلم همخوانی ندارد. اصولا آراز پس از نقطه اوج فیلم در مراسم عروسی، یا باید تصمیم نیک را بگیرد و طلسم را بشکند و جایزهای معنوی به دست آورد یا در دام شر بماند، طلسم را زنده نگهدارد و دچار تباهی شود. اما او شکستن طلسم را به دست مارال میسپارد و نیک و شر را به خاطر عشق رها میکند و مسلمان میشود که نوعی پایانی باز برای فیلم محسوب میشود چراکه نمیدانیم که آراز واقعا مسلمان شده است یا همانطور که قبلا به خاطر مارال مسیحی شده بود، کنون نیز به خاطر مارال مسلمان شده است. چنین پرداخت روانشناختی و انسانی از آراز، تا اواخر فیلم رخ نمیدهد و این تصمیمها و تحولات پیچیده که از ویژگیهای انسانگرایانه (اومانیستی) و رئالیستی روایت غربی است، اصلا در اسلوب فیلم نمیگنجد و لاجرم، یک پایان گنگ داریم که مخاطب را راضی نمیکند.
عروسی جنها …
فیلم با موفقیت ایدههای جذاب و صحنههای بدیعی به وجود میآورد که نظیرش را اگر در سینمای ایران دیده شده باشند هم، بسیار کم بودهاند یا موفقیت پوست را نداشتهاند. برادران ارک سنت حکایتپردازانی چون عطار، سعدی، عبداللطیف طسوجی و … را به سینما میآورند و بیانی جذاب برای حکایتشان خلق میکنند و میتوانند زبان وحشتِ قصههای فولکلور ایرانی را به زبان وحشت سینما که تاکنون به وحشت غربی و در مواردی، شرق دور عادت داشته، ترجمه کنند. بدین ترتیب صحنهها و ایدههای به یادماندنی و تاثیرگذار بسیاری چون جنگیری مادر آراز، موقعیت عاشقانه ابراهیم با اوجش که همان چسباندن شانه به پوست است، خونریزی آراز از ناف که این دو مورد اخیر نمونههایی موفق از نمایش ضربالمثلهای ایرانی و آذری در سینما هستند، صحنه عروسی ابراهیم که در پسپرده همراه با عروسی جنها است (عروسی جنها هم از روایات سنتی معروف اقوام ایرانی است)، بهرهگیری از افسانه شیر کربلا و … را در پوست شاهد هستیم.
اینجا هم ایراد کار از تواناییهای برادران ارک زاده میشود. فیلمسازان که با تجربه خود ذوقزده شدهاند، فیلم را با لحظات عاطفی و دراماتیک بمباران میکنند. تقریبا تمام موقعیتهای فیلم عجیب (Exotic) و به قول شخصیتهای فیلم «فضای سنگینی» دارند. این بمباران، اجازه تنفس برای فیلم نمیدهد و برای مدت نسبتا کوتاه فیلم، زیاده از حد بوده و ریتم فیلم را تقریبا در تمام صحنهها تند میکند. به این ترتیب توالی صحنههای با ریتم تند منجر به فراموشی و تحلیل رفتن تاثیر صحنههای مهم پیشین میشود. فیلمسازان در استفاده از موسیقی متن زیبای فیلم (با آهنگسازی بامداد افشار) هم دچار همین اشتباه میشوند. گویا به دنبال شگفتانگیز کردن هر صحنه، شتابزده از موسیقی متن ترسناک فیلم هم بهره میبرند تا تاثیرگذاری را تضمین کنند؛ غافل از اینکه این اعمال موسیقی دلهره آور در هر موقعیتی، از تاثیر آن در صحنههایی که به درستی از آن استفاده شده است (همچون صحنه عروسی) میکاهد.
این حکایت به پایان نرسیده است …
پوست با تمام نکات مثبتش همچون قالب و فرم بدیع، صحنههایی که به خوبی کارگردانی شدهاند و تاثیرگذارند، استفاده از هنر و هنرپیشگان بومی در سینمای ایران و … و با تمام نکات منفیاش که پابهپای نکات مثبت پیش میآیند، قصهای فراتر از خود فیلم هم دارد. سینمای هنری ایران سالهاست که دچار سکون و عدم تخیل فیلمهای سبک ملودرام اجتماعی شده است. شاعرانگی، تخیل وگریز از واقعیت که همیشه نکات قوت هنر ایرانی بودهاند و به سینمای موج نو ایران و در آثار امثال عباس کیارستمی و داریوش مهرجویی هم راه یافته بودند، در یکی دو دهه اخیر و در پی موفقیت آثار اصغر فرهادی و تقلید از سبک این فیلمساز، این شاعرانگی از سینمای هنری ایران رخت بسته است. در این شرایط، پوست و چند اثر دیگر توسط فیلمسازان جوانی همچون برادران ارک، خبر مثبتی است که مخاطبان را برای بازگشت آثاری چون زیر درخت زیتون که مملو از تخیل و ظرافت هنر ایرانی هستند، امیدوار میکند. از هماکنون منتظر فیلم بلند بعدی برادران ارک و تماشای روند تکاملی فرم این دو برادر هستیم.
منتشر شده در بلاگ فیلمنت.