من لوسی را دوست دارم… | معرفی فیلم ریکاردوس بودن (۲۰۲۱)

MV5BZGQzYWMyZDAtMDZlYy00MTM5LWE3MTgtNzQ1MDRhZjAxZjIwXkEyXkFqcGdeQXVyMTkxNjUyNQ@@._V1_FMjpg_UX1000_

 دهۀ ۵۰ میلادی، تلویزیون آمریکا اولین زوج کمدین خود را معرفی می‌کند؛ لوسیل بال و دسی آرناز دوست داشتنی در برنامۀ من لوسی را دوست دارم (‌I Love Lucy)، تبدیل به یکی از نماد‌‌های تلویزیونی آمریکا شده و در طول ۶ سال درخشش مداوم، بخش جدایی ناپذیری از فرهنگ آمریکایی‌ها می‌شوند. نگاه کوتاهی به بازخوردها و تاثیرات این برنامه، کافی است تا شما را به این نتیجه برساند که آرون سورکین (Aaron Sorkin) با چه شجاعتی دست روی این دو شخصیت گذاشته است. آن هم در شرایطی که نه به سبک و سیاق رایج فیلم‌‌های زندگی‌نامه‌ای، آنچنان شیفته و مرید سوژه‌اش باشد که فقط تصویری احترام آمیز به مخاطبان ارائه کند، بلکه کاملا برعکس، سورکین با شجاعت تمام به سراغ این زوج دوست‌داشتنی رفته است.

 اما این میان، خوشا به حال مخاطب غیر آمریکایی که با برنامۀ (من لوسی را دوست دارم) خاطره بازی نکرده و بدون تعصب می‌تواند به تماشای ریکاردوس بودن (Being The Ricardos) بنشیند و از بازی های درخشان نیکول کیدمن و خاویر باردم، نهایت لذت را ببرد. نیکول کیدمنی که بخاطر بازی در نقش لوسیل بال، جایزۀ بهترین بازیگر زن گلدن گلوب را از  رقیبانش ربود. 

لوسیل بال با بازی نیکول کیدمن(Nicole Kidman) به همراه همسرش دسی آرناز، با بازی خاویر باردم (Javier Bardem)، برنامۀ معروفی بنام من لوسی را دوست دارم (I Love Lucy)  را در تلویزیون اجرا می‌کنند. برنامه‌ای که رکورد ۶۰ میلیون مخاطب را در آن زمان می‌شکند و این در حالی است که یک برنامه تلویزیونی پر مخاطب در آن دوره در آمریکا، تنها ۱۰ تا ۱۵ میلیون مخاطب داشته است. آشنایی این زوج دوست‌داشتنی به یک پروژۀ فیلم‌برداری بر‌میگردد. ستارۀ آن پروژه، دسی آرناز بوده و لوسیل در نقش یک سیاهی لشکر آنجا حضور داشته. اما این دختر با استعداد، جای خودش را در دل دسی آرناز جوری باز می‌کند که چند سال بعد، آنها با هم ازدواج کرده و برنامه‌ای تلویزیونی دارند که لوسی بال، نقش اول و ستارۀ آن برنامه است. 

فیلم روایت‌گر هفته‌ای از زندگی این زوج است، که همه‌چیز دگرگون می‌شود. خبری مبنی بر کمونیست بودن لوسیل در رسانه‌ها می‌پیچد و از آن طرف، عکسی از خیانت  دسی در صفحۀ نخست روزنامه قرار می‌گیرد. عکس جعلی و متعلق به ماه‌ها قبل است، اما این شک به دل لوسی راه پیدا کرده و آن دو نفر در تکاپوی نجات آبرو، شغل و زندگی شخصی‌‌شان قرار می‌گیرند. با این‌که در واقعیت همۀ این اتفاقات برای این زوج تلویزیونی در یک هفته رخ نداد، اما فیلم با هوشمندی بسیار، داستان را این‌طور روایت می‌کند. 

داستان سورکین نشان می‌دهد که او چنان شیفته و شیدای برنامۀ معروف آنها، یعنی من لوسی را دوست دارم نیست و تحسین منتقدان را بر می‌انگیزد. دیالوگ‌های جذاب او در دهان بازیگران کاربلد و کمدی‌های گاه و بی‌گاهی که این نویسنده تلویزیونی با تجربه، در فیلم‌نامه قرار داده‌ است، ریکاردوس بودن را چیزی بیشتر از یک فیلم بیوگرافی می‌کند. 

ریکاردوس بودن تبدیل به درامی سرگرم کننده، با بازی‌های خوب، طراحی چهره و لباس بی‌نظیر، همراه با باز‌سازی‌های قابل توجه از برنامه اصلی، آن‌هم به‌صورت سیاه و سفید می‌شود که در دل فیلمی با آن همه رنگ، به درستی قرار گرفته است. اما نکتۀ قابل توجه دیگری در کار سورکین، تقلیل ندادن لوسی بال به بازیگر فیزیکی با استعداد دهۀ ۵۰ است. او به درستی لوسی را به مخاطب امروزی معرفی می‌کند، تهیه‌کننده‌ای قابل و بازیگری سخت‌گیر در جزئیات. 

میز شام لعنتی

در فیلم‌های بیوگرافی، دو روش انتخاب بازیگر وجود دارد؛ می‌توان بازیگری شبیه به فرد مورد نظر انتخاب کرد و امیدوار بود که کار درست از آب دربیاید، یا بازیگری توانمند را فارغ از چهره‌اش انتخاب کرد و بار را روی دوش گریموری توانمند بگذاری. انتخاب سورکین گزینۀ دوم، یعنی گزینۀ سخت تر بود. ابتدا قرار بود کیت بلانشت (Cate Blanchett)، نقش لوسیل بال را بازی کند، اما با کناره‌گیری او از پروژه، نیکول کیدمن جایگزین او  شد که همین امر، حسابی اعتراض بسیاری را همراه داشت. اما آرون سورکین بی‌توجه به انتقاد‌ها، به کار خود پرداخت و نتیجۀ انتخاب او، درخشش نیکول کیدمن و تیم بازیگران بود. 

کیدمن با تقلید عالی از صدا و حرکات بال، در کمترین فاصله با او قرار می‌گیرد. یک رشتۀ تکراری در طول فیلم وجود دارد که لوسی می‌خواهد میز شام را با دقت و وسواس بیشتری اجرا کند و تکرار این خواسته، در موقعیت‌های متفاوت و اجرای نهایی صحنه با دو برداشت در حضور مخاطب، تبدیل به نقطۀ عطفی برای لوسی و فیلم شده که با خلاقیت سورکین، به داستان اصلی اضافه شده است. 

شاید جزو آن دسته از افرادی هستید که فیلم‌های بیوگرافی خیلی به مزاقتان خوش نیاید، اما می‌توانید مطمئن باشید ریکاردوس بودن از آن دسته فیلم‌های روایت‌گر خشک نیست و بالعکس، در پرداخت به این داستان واقعی، به شدت انعطاف‌پذیر عمل کرده. نتیجه درامی سرگرم‌کننده است که شخصیت‌های آن جان دارند و صرفا حاصل ادای احترام کارگردان و نویسنده به فرد خاصی نیستند. 

منتشر شده در بلاگ فیلم‌نت.

Leave a comment